هنوز آخرین اشعه خورشید در پس کوه‌های مغرب ناپدید نشده بود که پبرزن قابله تولد پسر زیبایی را مژده داد. لبخندی از شادی و سرور بر لبهای مادر که از شدت درد و رنج در حال بیهوشی بود نقش بست. آنگاه بار دیگر درد و رنج شروع شد و ادامه درد، بیمار را تا سحرگاهان فرسوده ساخت. پیرزن قابله از این درد توان‌فرسا در شگفت بود ولی با غروب ستاره‌های سحری و ظهور روشنایی ملایم صبحگاهی دختری زیبا پا به عرصه وجود گذاشت و چند لحظه بعد مادر به خواب خوشی رفت. به فاصله 12 ساعت رضاخان صاحب دو فرزند شد که یکی را محمدرضا و دیگری را اشرف نام گذارد...
برگرفته از نوشته‌های خسرو معتضد درباره اشرف "
گزارش پیش‌رو اولین بخش از سری گزارش‌هایی با عنوان " اشرف از سنگلج تا سریر سلطنت" است که مکمل گزارش‌های سریالی درباره ناگفته‌های پهلوی است. طی این گزارش‌ها به شرح مفصلی از وقایع و رویدادهایی می‌پردازیم که اشرف نقش تاثیرگذاری در وقوع آنها داشت؛ حقایقی که آشکار می‌کند چگونه اشرف با نفوذش در دربار، مسیر تاریخ را تغییر داد و به طور آشکار با تصمیمات و اقداماتش سقوط رژیم پهلوی را باعث شد.
ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی اشرف از سلطه جویی و تندخویی تا طمع بسیار در ثروت‌اندوزی و از سوی دیگر پتانسیل اشرف در زمینه فساد از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار در پیشبرد اهداف و تصمیمات اتخاذ شده در دربار بود. نفوذ او در محمدرضا سبب شد تا هیچ‌یک از برنامه‌های حکومت بر مبنای میل و خواست شاه نباشد.
تاج‌الملوک مادر اشرف بارها در خاطرات خود درباره اینکه ای کاش به جای محمدرضا اشرف پسر می‌شد گفته است. طبق اظهارات او، محمدرضا روحیه زنانه داشت و لطافت بیش از اندازه‌اش مناسب سلطنت و حکومت نبود اما در مقابل اشرف بسیار تندخو و سلطه جو بود و روحیه و فسادهای اخلاقی‌اش بیشتر به مردها شبیه است تا آنجا که مادرشان این اتفاق را اشتباه خلقت خطاب می‌کرد.
اینکه رضا خان از کجا و چگونه به مقام پادشاهی ایران رسید پیش‌تر در گزارش‌های منتشر شده ذکر شده و در اینجا بنا نیست که به تکرار مجدد آن پرداخته شود. تنها به این نکته اشاره می‌شود که رضاخان در جوانی به دست تیمور خان افسر ارشد وقت، در ارتش به خدمت گماشته شد و پس از مدت کوتاهی توانست نظر تیمور خان را جلب کند و درجه خود را به افسری ارتقا دهد تا آنجا که از رضا خواست تا با دخترش ازدواج کند. پس از امتناع بسیار از سوی رضاخان و اصرارهای تیمورخان سرانجام او به ازدواج با تاج‌الملوک تن داد. رضاخان در دوران کودکی پدرش را از دست داد و همین امر سبب شد تا این دوره برای او و خانواده‌اش با فقر و بدبختی همراه باشد. کم و کاستی و فقر روحیه جنگ و چالش برای رسیدن به خواسته‌ها را در او تشدید کرد. برای محمدرضا تنها راه رسیدن به آرزوهایش جنگ و غارت بود، ویژگی‌ای که در وجود اشرف بسیار بارز بود و در میان خواهر و برادران تنی و نانتی‌اش او بیش از سایرین روحیه خشن پدر را به ارث برده بود.
آنچه از واگویه‌های نزدیکان دربار به‌ویژه خاندان پهلوی برمی‌آید هیچکس منتظر تولد اشرف نبود و این فاصله زمانی 12 ساعته تولد او با محمدرضا تعجب همگان را برانگیخت. همه این کم لطفی و بی‌توجهی‌ها از عوامل تاثیرگذار در شکل‌گیری شخصیت اشرف بود و از او زنی با فسادهای اخلاقی و اقتصادی فراوان ساخت. نفوذ اشرف در تصمیات و برنامه‌های دربار در اداره حکومت مسیر تاریخ را تغییر داد. محمدرضا هرگز آن صلابت و جذبه یک پادشاه را نداشت و در تصمیماتش تابع اطرافیان به‌ویژه اشرف بود تا جائیکه منتقدان و مورخان اشرف را پادشاه اصلی ایران می‌دانستند و همه بر این اصل که عامل اصلی سقوط و انحطاط سلطنت پنجاه و اندی ساله پهلوی اشرف بود توافق نظر داشتند.
و اینچنین شد که شاهدخت پهلوی با ویژگی‌های اخلاقی و روحی متفاوتش، تاریخی ننگین و شرم‌آور برای کشوری با چنین تمدنی عظیم رقم زد. در اینجا تنها به چند ویژگی بارز اشاره شده که به دلیل آنکه در مسیری نادرست هدایت شد به شکلی افسارگسیخته تاثیر جبران ناپذیر بر تمدن ایران زمین گذاشت.
اشرف پهلوی از بدو تولد و از همان سالهای کودکی‌اش تا پایان عمر حکومت پهلوی اقدامات فراوانی انجام داد که دانستنش می‌تواند حقایق بسیاری را برای همگان روشن کند به‌ویژه برای آن دسته از کسانی که هنوز هم به دفاع از این خاندان برمی‌خیزند.
در گزارش‌های بعدی به ذکر برخی زوایای پنهان زندگی و شخصیت اشرف پهلوی پرداخته خواهد شد.
گزارش از مهدیا جوهرپور
انتهای پیام/
